نویسنده: پیتر کلیتن





 

از زمانی که نام عجایب هفتگانه بر زبانها افتاد اهرام مصر همواره جزء یکی از آنها به شمار می‌آمده، اما در واقع این هرم شگفت‌انگیز جیزه است که در کانون توجه و در صدر فهرست این عجایب جای گرفته است. این هرم تنها اثری از عجایب هفتگانه است که تقریباً همچنان به طور کامل و در شکل اصلی خود بر جای مانده است، و از لحاظ قدمت کهن‌ترین آنها نیز به شمار می‌رود. این هرم، که برای دفن خوفو (1) ( یا به قول منتخو (2)، مورخ مصری، خئوپس (3)) - فرعون مصر از سلسله‌ی چهارم - در حدود 2560 قبل از میلاد ساخته شد، نمایانگر اوج هرم سازی در « پادشاهی قدیم » مصر است.
منتخو، مورخ و کاهن مصری، اهل سیبنوتوس (4) در دلتای مصر، در ایام زمامداری بطلمیوس دوم ( 284-24 ق م ) تاریخ مصر را به زبان یونانی نوشت. وی در کتاب خود، تاریخ باستان این کشور را به مجموعه‌ای از سی سلسله تقسیم کرد. این مجموعه به سه بخش عمده تقسیم‌بندی شده است - پادشاهی قدیم ( سلسله‌های اول تا ششم، حدود 3100 - 2181 ق م، با توجه به اینکه سه سلسله‌ی اول را سلسله‌های دوران باستان یا اولیه هم می‌گویند ): پادشاهی میانه ( سلسله‌های یازدهم و دوازدهم، حدود 2133 - 1786 ق م )؛ و پادشاهی جدید ( سلسله‌های هجدهم تا بیستم، حدود 1567 - 1085 ق م ). این سلسله‌ها نشانگر دوره‌های ثبات حکومت مرکزی بوده‌اند ( و این دوره نزد مصریان عهد باستان به الاهه‌ای به نام مَآت (5) منسوب است، الاهه‌ای که « پَر حقیقت » نماد او به شمار می‌رفت و بر تمام چیزهایی مثل حقیقت و آرامش، و دوره‌ی لایتغیر حیات و نظایر آن، که نزد مصریان گرامی بود، حکومت می‌کرد. ) در بین این سه دوره‌ی عمد، ادوار بی‌ثباتی نیز وجود داشته که در خلال آنها حکومت مرکزی دچار از هم پاشیدگی بوده است. این ادوار را به ترتیب به نام « اولین دوره‌ی فترت » ( سلسله‌های هفتم تا دهم، حدد 2181 -21333 ق م )، و « دومین دوره‌ی فترت »( سلسله‌های سیزدهم تا هفدهم حدود 1786 - 1567 ق م ) می‌نامند. در خلال همین دوره‌ی فترت دوم بود که مصر برای اولین بار زیر سلطه‌ی اقوام بیگانه، هیکسوس‌ها (6) ( موسوم به شبان - پادشاهان ) که از نواحی سوریه و فلسطین برخاسته بودند افتاد؛ سرانجام شاهزادگان جنگجوی طیوه (7) در مصر علیا که سلسله‌ی هجدهم و « پادشاهی جدید » را بنیان گذاشتند هیکسوس‌ها را در اواسط سده‌ی شانزدهم قبل از میلاد از مصر بیرون راندند. مصرشناسان دوره‌ی بعد از سلسله‌ی بیستم را « سومین دوره‌ی فترت » یا « دوره‌ی متأخر » ( حدود 1085 - 343 قبل از میلاد ) می‌نامند. این دوره شامل سلسله‌ی بیست و ششم یا سلسله‌ی سائیتی (8) ( 664 - 525 قبل از میلاد ) است، که در آن معماری و هنر مصری احیا شد. در سلسله‌ی بیست و هفتم ( 525 - 404 قبل از میلاد ) حکومت مصر به دست ایرانیان افتاد؛ سلسله‌های بیست و هشتم تا سی‌ام سیادت خود را مجدداً بر مصر اعاده کردند. بعد از مرگ نکتانیبوی دوم (9)، آخرین فرعون مصر در سال 343 قبل از میلاد، مصر بار دیگر تحت حاکمیت ایرانیان درآمد، سپس با آمدن اسکندر کبیر در سال 332 قبل از میلاد به دست یونانیان مقدونی افتاد. اینان به نام سلسله‌ی بطالسه (10) تا خودکشی آخرین زمامدار این سلسله، کلئوپاترای هفتم، بر مصر حکومت کردند، آنگاه مصر در سال 30 قبل از میلاد به صورت یکی از ایالتهای امپراتوری روم درآمد.
ساختن اهرام اصولاً پدیده‌ای متعلق به مصر باستان است، اما در جاهای دیگر، بخصوص در « دنیای جدید » ساختمانهای هرمی شکل برای مقاصد مختلف و در قواره‌های متفاوت ساخته شد که تاریخ قدیمی‌ترین آنها دست کم به هزار سال بعد از بنای آخرین هرم سلطنتی مصر می‌رسد. هرم خوفو ( یا خئوپس که شکل یونانی نام اوست و بیشتر به همین نام موسوم است ) پدیده‌ای منفرد و مجزا نیست بلکه اوج تکامل تمام مجموعه مقابری است که در جیزه ساخته شد و بعد از آن سیر نزولی طی کرد. اهرام متعلق به سلسله‌های پنجم و ششم ماجراهای غم‌انگیزی دارد و ماجراهای اهرام سلطنتی سلسله‌های یازدهم و دوازدهم نیز بهتر از آنها نیست. بعد از این هم می‌بینیم تدفینهای سلطنتی در خلال « پادشاهی جدید » در پایتخت مذهبی مصر یعنی طیوه ( لوکسور جدید (11) ) در مصر علیا صورت گرفته است. این مقابر در درّه‌ی شاهان واقع در ساحل غربی، درّه‌ای دور افتاده، که اصطلاحاً به آن « بانوی قله » می‌گویند و هنوز هم در سایه‌ی هرم بسیار مرتفعی است، قرار دارد. این درّه وقف الاهه‌ی مرتسگر (12) یعنی « کسی که سکوت را دوست دارد » شده است.
اهرام، گرچه مقابر عظیم سلطنتی به شمار می‌روند، دقیقاً مظهر پادشاهی در مصر باستان تلقی می‌شوند، و از تداوم تاریخی دیرینه‌ای برخوردارند که سابقه‌ی آن به مقابر کوچک سلسله‌های اولیه می‌رسد. ساختمان اهرام نمونه‌ای است که از پیشرفت معماری که در هرم خوفو به اوج می‌رسد. هنوز هم مصرشناسان تا حدی بر سر این موضوع جدل دارند که آیا مقابر سلطنتی دو سلسله‌ی اول، در حدود 3100 - حدود 2686 قبل از میلاد، در آبیدوس (13)، محلی در مصر علیا و وقف شده به اوزیریس (14)، خدای اموات، واقع است یادر سقّاره (15)، گورستان ممفیس (16) پایتخت کهن مصر در محلی است که درست در جنوب قاهره کنونی قرار دارد. مشکل از اینجا ناشی می‌شود که فراعنه‌ی مصر دو مقبره برای خود تدارک می‌دیدند، یکی اصلی و دیگری مقبره‌ی خالی که به منزله‌ی بنای یادبود تلقی می‌شده است. تدارک مقابر دوگانه بازگو کننده‌ی عنوان قدیم فراعنه به شمار می‌رفت و نشان می‌داد که اتحاد مصر علیا و سفلا تحت زمامداری مِنس (17) ( یا نارمر (18) ) در حدود سال 3100 قبل از میلاد با موفقیت عملی شده است؛ زیرا مِنس عنوان « شاه مصر علیا و سفلا، و ارباب دو سرزمین » بر خود نهاد، و در هر دو بخش مصر برای خویش مقبره ساخت. سر فلیندرز پیتری (19) و پرفسور اِمری (20)، باستان شناسانی که به ترتیب این دو محل را حفاری کردند، گفته‌اند نخست به دلیل غارت مقابر به دست سارقان، و دوم به علت گذشت زمان پاسخ نهایی برای تعیین محل دقیق این مقابر در یکی از این دو محل - آبیدوس و سقّاره - بسیار دشوار است. در بیشتر مواقع تنها شواهد مستند در میان تکه پاره‌های باقی مانده شامل کوزه‌های سفالی مخصوص شراب است که دارای نقش و نگار است، و بقیه نیز شامل سفال شکسته و چیزهای بی‌مصرفی است که سارقان دورانداخته‌اند. این اشیاء « دور انداخته شده » بقایایی از وسایل خانگی چوبی و عاجی کنده‌کاری شده، یا مجسمه‌های عاجی زیبای حیواناتی نظیر شیرهای نر و ماده و سگهای شکاری و غیره است؛ این اشیاء را باید وسایل بازی و قمار و نظایر آن به شمار آورد که در اتاقهای جنب اتاق اصلی دفن قرار می‌دادند.
در آبیدوس و سقّاره دو نوع آثار متفاوت دیده می‌شود. در آبیدوس اتاق دفن و اتاقهای انباری مجاور آن را در زیر تپه‌هایی کم ارتفاع حفر کرده و سقف آنها را با تیر چوبی پوشانده‌اند. در سقّاره نیز به همین نحو عمل شده است، لکن بنای فوقانی مقبره شکل « مصطبه » دارد ( چون بنای فوقانی به سکوی دَمِ در خانه‌ی عرب‌ها که اعراب آن به مصطبه می‌گویند شبیه است ). بر گرد این بنای کم ارتفاع و دارای سقفِ تخت یک سردرِ تزیینی ساخته‌اند که به سردر « کاخ » موسوم است. این سردر شامل ستونهای تزیینی و شاه‌نشینهایی از جنس خشت گلی است که یک در میان دیوار محافظی را تشکیل می‌دهند. اِمری توانست در سقّاره دو نوع ساختمان فوقانی را با هم در مقبره‌ی ملکه‌ی هرنیت (21) پیدا کند. او دریافت هرم پشته شکل آن مستقیماً روی محل دفن قرار دارد و در احاطه‌ی دیوارهای سردرِ تزیینی « کاخ » است. اِمری گفته است این هرم پشته شکل الگویی برای مقبره‌ی سلطنتی بعدی، هرم پلکانی شاه زوسر (22) از سلسله‌ی سوم، شده است ( که در شهر اموات ممفیس و در فاصله‌ای حدود 1/5 کیلومتری مقبره ملکه هرنیت واقع است ). دفن نجبای پادشاهی قدیم در مقابر مصطبه‌ای شکل رفته‌رفته جنبه‌ای متعارف پیدا کرد اما فراعنه را در مقابری که از لحاظ معماری کامل‌تر شده بود دفن می‌کردند. زوسر، سومین پادشاه از سلسله سوم، در حدود 2670 قبل از میلاد، مقبره‌ی خود را در سقّاره‌ به دست وزیر و معمارش امحوتپ (23) ( که در دوره‌ی متأخر او را به عنوان خدای طب و معماری می‌پرستیدند ) ساخت. امحوتپ در زمینه‌ی معماری به ابداعاتی پرداخت: او نخستین کسی بود که در ساخت هرم از قطعات کوچک سنگ استفاده کرد. مقبره‌ی زوسر، هرم پلکانی، شکل مصطبه‌ی معمولی را داشت اما سه برابر بزرگتراز آن بود؛ در واقع سه مصطبه بود که روی یکدیگر قرار داشتند و صورت بنایی را به خود گرفت که ارتفاع آن به هفتاد متر می‌رسید و هفت پله داشت. هرم زوسر نخستین هرمی است که ساخته شد، اما هرمی واقعی محسوب نمی‌شد. زیرا پهلوها یا « پله‌ها »ی هرم پر نشده بود تا سطوح بیرونی آن صاف شود. سِخمخت (24)، جانشین زوسر، مقبره‌ی خود را در نزدیکیهای آن ساخت؛ معماری این هرم، هرچند ناتمام ماند، تقلیدی است از معماری هرم زوسر. هونی (25) آخرین شاه سلسله‌ی سوم، در حدود سال 2615 قبل از میلاد، هرم خود را در میدوم (26)، جنوب سقّاره، بنا کرد. هرم او را ابتدا به صورت پلکانی ساختند و بعد پله‌ها را پر کردند تا پوشش خارجی آن صاف شود. قطعاتی از این هرم در چند نقطه فرو ریخته و به صورت غیر عادی کنونی، تقریباً به شکل فانوس دریایی، درآمده است.
سنِفرو (27)، نخستین شاه سلسله‌ی چهارم، در اوایل سلطنتش ساختن مقبره‌ی خود را به شکلی که بیشتر به هرم شبیه بود آغاز کرد. در حقیقت، او دو هرم ساخت که هر دو در دَشور (28) و با فاصله‌ای در حدود 1/5 کیلومتر دور از هم قرار دارند. اولی را هرم خمیده یا لوزی شکل می‌گویند، زیرا شیب آن ناگهان از 54 درجه به 42/5 درجه تغییر می‌یابد. پرفسور کورت مندلسن (29) فقید معتقد بود که اهرام میدوم و دَشور را همزمان با هم، نه یکی پس از دیگری، ساخته‌اند، و در میدوم واقعه‌ای ناگوار و ناگهانی رخ داده و احتمالاً بعد از بارانی سنگین و سیل آسا هرم آن فرو ریخته است. معماری که در دشور کار می‌کرده احتمالاً به این نتیجه رسیده که زاویه‌ی شیب پوشش بیرونی هرم در بروز واقعه‌ی ناگوار دخیل بوده است و بر همین اساس زاویه‌ی هرم دشور را بریده است تا بتواند به هرم خمیده شکل درست‌‍تری بدهد. زاویه‌ی هرم دیگر سنِفرو، هرم شمالی، 1/5 کیلومتر دورتر از هرم خمیده 43 درجه و 36 دقیقه است و خمیدگی آن بسیار کمتر از اهرام قبلی است و به شیبی که عاقبت پذیرفته شد نزدیک‌تر است.
از این قرار هرمهای مزبور را باید پیشینیان هرم خوفو در جیزه خواند. خوفو، فرزند سنِفرو، به طور حتم با معماری و نیز اشکالات تدارکاتی مقبره‌ی پدرش آشنا بوده است. شکل خود هرم با پرستشگاه رع (30)، خدای آفتاب، در هلیوپولیس (31) پیوندی نزدیک دارد. می‌دانیم ستونهای هرمی شکل با بنای سنگی خشن، آغازی برای هرم سازی به شمار می‌رود و در اساطیر آمده است که بنو (32) بر این هرمها می‌نشست؛ همچنین این ستونها نقطه‌ی اوج اشعه‌ی خورشید را در هنگام رسیدن به زمین نشان می‌داد - پدیده‌ای طبیعی که هنوز هم در شرایط جوّی مناسب قابل مشاهده است. وقتی خوفو ساختمان هرم خود را در جیزه آغاز کرد هم زمینه‌ی دینی و هم زمینه‌ی تکاملی دیرینه‌ای را به عنوان راهنما در اختیار داشت.
پرفسور مندلسن در سال 1974 دو نظریه‌ی جالب منتشر کرد: یکی آنکه فروریختن هرم میدوم بر تغییرات ساختمانی مشهود در دشور تأثیر گذاشته است؛ نظریه‌ی دیگر، که با اولی پیوند نزدیک دارد، مبتنی بر آن است که تمام اهرام مدفن فراعنه را در پادشاهی قدیم به طور متوالی، یعنی یکی پس از دیگری، نساخته‌اند بلکه همزمان با هم و در آن واحد بیش از یک هرم در دست ساختمان بوده است، که با توجه به این نکته می‌توان به نحوه‌ی ساختن اهرام میدوم و دشور پی برد. او می‌افزاید نتیجه‌ی منطقی چنین موضوعی آن است که در پادشاهی قدیم تعداد اهرام بیشتر از تعداد فراعنه‌ای است که می‌شناسیم. گمان می‌رود از بعضی اهرام برای دفن استفاده نشده باشد. مثلاً، در میدوم اتاق دفن، بسیار کوچک و ناتمام است، و هیچ اثری از تابوت سنگی در آن پیدا نشده است. چنین استنباط می‌شود که سنفرو در دشور در یکی از دو هرم دفن شده است. بر این اساس مندلسن نظری را بیان می‌کند که با عقاید پیشین تفاوت اساسی دارد. وی می‌گوید ساختن هرم صرفاً انگیزه‌ی دینی نداشته بلکه قصد و هدف دیگری هم در کار بوده است، هدفی که در حکم کوشش ملّی بزرگی تلقی می‌شده و به یکپارچگی کشور مصر کمک می‌کرده است. شایان ذکر است که هر چند این نظر مندلسن را تمام اعضای انجمن مصرشناسان نپذیرفته‌اند، دست کم وی چندین مسئله را مطرح کرده است که به آسانی نمی‌توان از آنها چشم پوشید.
در دوران زمامداری هونی، آخرین شاه سلسله‌ی سوم، نوآوری دیگری در هرم میدوم مشاهده می‌کنیم. در اینجا سرآغاز « مجموعه‌ی هرم » را می‌بینیم، و خود هرم در کنار ساختمانهای دیگر بخشی از این مجموعه به شمار می‌رود. ( در سقّاره هرم پلکانی در داخل زمین محصور بزرگی در کنار ساختمانهای بدلی واقع است. ) مجموعه‌ی هرم مدفن فرعون شامل چهار قسمت است. این نوع هرم با درّه‌ی معبد آغاز می‌شود که در حاشیه‌ی کشتزار ساخته شده است. جسد مومیایی شده‌ی فرعون را از آن طرف نیل، از محله‌ی مومیایی‌سازان ابتدا به این درّه می‌آوردند. از درّه‌ی معبد جاده‌ای به هرم منتهی می‌شد. قبلاً در هنگام ساختن هرم از این جاده برای حمل قطعات حجیم سنگ استفاده می‌کردند؛ سنگها را با دوبه ( قایق باری ) از طریق رودخانه‌ی نیل به اینجا می‌آوردند و با استفاده از جاده به محل هرم انتقال می‌دادند. وقتی آخرین قسمت هرم ساخته می‌شد جاده جنبه‌ای مذهبی پیدا می‌کرد. هر دو طرف جاده را بالا می‌آوردند و با مجسمه تزئین می‌کردند ( هم‌اکنون می‌توانیم در بخش بازسازی شده، جاده‌ی سلسله‌ی پنجم را که به اوناس(33)، فرعون مصر در سقّاره، متعلق بوده است مشاهده کنیم )، سپس بر آن سقف می‌زدند، و در این سقف شکافهای باریکی برای نور ایجاد می‌کردند. جسد فرعون در این مسیر محصور، مصون از چشمان ناپاک، به محل دفن یا معبد هرم که در انتهای مسیر و در جبهه‌ی شرقی هرم ساخته شده بود انتقال می‌یافت. از این محل، جسد مومیایی شده را، پس از مراسم خاص، به مدخل واقع در جبهه‌ی شمالی هرم می‌آوردند و از آنجا نیز به اتاق داخلی محل دفن انتقال می‌دادند. معبد دفن در هرم خوفو هنوز هم در مقابل سکوی جبهه‌ی شرقی پابرجاست، اما به صورت ویرانه درآمده است. می‌توان آثارجاده را در سطح خاک ملاحظه کرد ولی درّه‌ی معبد آن، که هنوز حفاری نشده است، در زیر دهکده‌ی کنونی - که عرب‌نشین است - در شرق حاشیه‌ی کشتزار قرار دارد.
خوفو برای مقبره‌ی خود محل جدیدی در حاشیه‌ی صحرای لیبی و در دشت جیزه انتخاب کرد. دست کم دو تن از جانشینان برجسته‌اش در سلسله‌ی چهارم، یکی خّفرع ( خِفرن (34) ) و دیگری مِنکورع ( میکیرینوس(35) )، از او تبعیت کردند. ما معتقدیم همون، پسرعمو و وزیر خوفو، که مجسمه‌ی نشسته‌اش در مقبره‌ای در جیزه در سده‌ی نوزدهم پیدا شد و اکنون در موزه‌ی پلیزاوس، ایلدرشایم ( آلمان ) قرار دارد، معمار و ناظر ارشد کارهای خوفو بوده است. این مجسمه‌ی مرد نیرومند و خوش‌بنیه‌ای را نشان می‌دهد که تنومندیش، به شیوه‌ی مجسمه‌سازان دوران پادشاهی قدیم، حکایت از شخص صاحب نفوذ و برجسته‌ای می‌کند. اکثر مجسمه‌سازان آن دوران بیشتر به کمال‌گرایی گرایش داشته‌اند و مجسمه‌ها را طوری می‌ساخته‌اند که جوان و شاداب جلوه کنند. چون سارقان مجسمه‌ی همون چشمهای مجسمه را از حدقه بیرون آورده‌اند، ویژگیهای چهره‌ی او به علت نداشتن چشم صدمه دیده است. مجسمه‌سازان برای زنده‌نما بودن چشمها از شیشه‌ی آتشفشانی و کریستال به جای مردمک و از سنگ آهک سفید به جای عنبیه استفاده می‌کردند و تمام چشم را در حدقه‌ی برنزی جای می‌دادند.

تصویر1: نقشه مجموعه‌ی هرم در جیزه.

تصویر2: مجسمه‌ی نشسته‌ی وزیر همون، پسرعم خوفو و ناظر کار معبد عظیم، به ارتفاع 1/56 متر ( موزه‌ی پلیزاوس، ایلدرشایم، آلمان ).
شگفت اینکه به رغم تمامی اهمیتی که هرم عظیم دارد، از خوفو، سازنده‌ی آن، تنها یک مجسمه‌ی کامل برجا مانده است و آن هم مجسمه‌ی کوچکی از جنس عاج است که پیتری آن را در سال 1903 در پایه‌ی ساختمان معبد اوزیریس در آبیدوس پیدا کرد. شاه نشسته است و نوعی تعلیمی ( چماقی آویزه‌دار ) در دست راست گرفته و تاج سرخ فام پادشاهی مصر سفلا را بر سر نهاده است. در جلو تخت محل جلوسش نام وی حک شده است که دور آن را با نشانه‌های پادشاهی تزیین کرده‌اند. این مجسمه، به رغم کوچکی و جنس خود، خصوصیات واقعی فرعون را بازگو می‌کند. از سازندگان دیگر اهرام در جیزه آثاری عالی، بخصوص مجسمه‌ی نشسته‌ای از خفرع از جنس سنگ متبلور دانه دانه و تعدادی مجسمه از سنگ لوح و نیز مجسمه‌هایی از منکورع، به دست آمده است.

تصویر 3: مجسمه‌ی کوچک و نشسته‌ی خوفو از جنس عاج با نوعی تعلیمی در دست راست و تاج سرخ فام پادشاهی مصر سفلا بر سر. نام او بر تخت سلطنتی در پهلوی پای راستش حک شده است. مجسمه را در آبیدوس کشف کرده‌اند.( موزه‌ی قاهره )
پیش از آغاز ساختمان لازم بود محل هرم برای کار آماده شود - سطح زمین را تراز می‌کردند و نیز موقعیت هر یک از سطوح جانبی هرم را با توجه به چهار جهت اصلی به دقت تعیین می‌کردند. گمان می‌رود وقتی محل هرم آماده می‌شد با ایجاد چهار دیوار گلی کوتاه کار ترازبندی زمین را انجام می‌دادند. برای این کار محوطه‌ی میان چهار دیوار را از آب پر می‌کردند که طبعاً سطح آب به حالت تراز درمی‌آمد. چند رشته حفاری خندق‌گونه در بستر سنگی انجام می‌دادند به طوری که کف آنها در سطحی ثابت نسبت به سطح فوقانی باقی می‌ماند. وقتی سنگ بستر را به قدر کافی حفر می‌کردند آب قسمتهایی از بستر سنگی را که بین خندق‌گونه‌ها قرار داشت خالی می‌کردند به طوری که کلّ سطح بستر سنگی هرم تراز می‌گشت. در مورد هرم عظیم خوفو استثنای کوچکی وجود دارد. در مرکز محل بنای مورد نظر نوعی برجستگی طبیعی وجود داشته که آن را به حال خود باقی گذاشته‌اند. اندازه‌ی این برجستگی را دقیقاً نمی‌دانیم، اما می‌توانیم از روی ساختار کلّی راهروهای داخلی هرم تا حدودی به ابعاد آن پی ببریم.
تعیین دقیق جهات سطوح جانبی هرم قاعدتاً با رصد کردن ستارگان انجام گرفته است، زیرا در آن زمان قطب‌نما وجود نداشته است. همین واقعیت که خطای تنظیم جهات چهارگانه‌ی سطوح جانبی هرم کمتر از یک درجه است حکایت از آن دارد که مصریان تا چه حد در اندازه‌گیریهای خود دقیق بوده‌اند. تفاوت میان بلندترین و کوتاه‌ترین اضلاع سطوح جانبی هرم از 20 سانتیمتر فراتر نمی‌رود. وقتی در مورد هرم خوفو به دو نکته توجه کنیم می‌بینیم این تفاوتِ اندک کاملاً حیرت‌آور است: اول، لازم بوده تمام اندازه‌گیریها را در طول پهلوهای هرم انجام دهند، چون نمی‌توانسته‌اند خطوط مورب را به دلیل وجود پشته سنگ باقی‌مانده اندازه‌گیری کنند. دوم، تمام اندازه‌گیریها را می‌بایست به کمک طناب یا رشته الیاف خرما یا کتان انجام دهند، که خود اینها نیز در معرض کشش بوده است.
بعد از فراهم شدن مقدمات، با وجود مشکلاتی که هنوز هم مصرشناسان امروزی را متعجب می‌سازد، کار ساختمان را با شور و شوق شروع می‌کردند. به رغم وجود بی‌کم و کاست خود هرم در دشت جیزه در نزدیکی قاهره، و نظریه‌های بسیار زیادی که درباره‌ی آن عرضه شده است، هنوز دقیقاً نمی‌دانیم هرم را چگونه می‌ساخته‌اند. همان طور که می‌دانیم، مصریان عهد باستان، تا عصر روم، یعنی دو هزار و پانصد سال بعد، از قرقره یا دستگاه قلاب و قرقره بی‌اطلاع بودند. ابزارهای « مکانیکی » موجود در آن دوران فقط غلتک و اهرم بوده است. در مصر باستان صرفاً با کمک این دو وسیله‌ی ابتدایی تمام ساختمانها و مجسمه‌ها و ستونهای هرمی شکل را می‌ساخته‌اند یا جابه‌جا می‌کرده‌اند.
در مورد ساخت اهرام دو نظریه‌ی عمده وجود دارد: یکی از آنها استفاده از شیب‌راهه در اطراف هرم است که در حین ساختن هرم انجام می‌شده است: نظریه‌ی دیگر بر استفاده از شیب راهه‌ی طویلی استوار است که در بیابان ساخته می‌شد و همراه با ساختن هرم آن را به همان نسبت مرتفع‌تر و طویل‌تر می‌کرده‌اند. هیچ یک از این دو نظریه کاملاً قانع کننده نیست. شق سومی هم وجود دارد و آن مبتنی است بر احتمال استفاده از چوب‌بست که با آن می‌توانسته‌اند تخته‌سنگها را با کمک کلاف‌بندی سر ستون بالا ببرند، این کار با بلند کردن نعلهای درگاهی و استفاده از دو سنگ یا دو قطعه چوب بزرگ و مدور که سنگ بزرگتری را روی آن قرار می‌داده‌اند صورت می‌گرفته. این سومین شق هم از دو جهت منطقی به نظر نمی‌رسد؛ اولاً، در مصر باستان چوب بسیار ارزش داشته و چوبی که مناسب انجام دادن این کار باشد در اختیار نبوده و بعلاوه مقدار فوق‌العاده زیادی هم مورد نیاز بوده است؛ ثانیاً، حجم بزرگ سنگ، و مخصوصاً وزن قطعات ( حداکثر تا ده تن )، این عمل را ناممکن می‌ساخته است.
در مورد شیب‌راهه‌ها نیز موارد مبهم بسیاری وجود دارد که باید روشن شود. در این مورد لازم بود تا در هر چهار پهلوی هرم شیب‌راهه‌های خشتی ساخته شود و با بالا آمدن هرم شیب‌راهه‌ها بالا بیاید تا بتوانند قطعات حجیم سنگ را با کمک غلتک به بالا حمل کنند. با حرکت سنگ می‌توانستند غلتک را از عقب آزاد کنند و آن را جلو سنگ بگذارند و انبوهی از کارگران سنگ را با طناب بالا بکشند. این شیوه، از لحاظ نظری، تماماً منطقی به نظر می‌رسد ( نمونه‌ی خوبی از این روش در موزه‌ی علوم بُستن وجود دارد ) اما عملاً مسائلی مطرح است که باید روشن شود. شیب کم، که لازمه‌ی جابه‌جایی سنگهای وزین است و در تمام جوانب بر گرد هرم بالا می‌آمده، دو مشکل عمده پیش رو می‌نهد: اولاً، تعداد زیادی کارگر می‌بایست از گوشه‌های شیب عبور می‌کردند تا بتوانند سنگ را روی غلتک به حالت توازن حفظ کنند و آن را در اختیار داشته باشند. برای حرکت سنگ به سمت بالا و بر گرد هرم - زیرا سنگها در نهایت می‌بایست به سطوح بالاتر کشانده می‌شد - نیروی انسانی فوق‌العاده زیادی لازم بود. حتی فکر بالا و پایین رفتن این خیل کارگران از شیب‌راهه‌ها باور نکردنی است.
نظریه‌ی ژان فیلیپه لوار (36)، از پیش‌کسوتان مصرشناس فرانسه، در مورد استفاده از شیب راهه‌ی بیرونی جالب است اما، به همان نسبت، ابهاماتی دارد. لوار به وجود شیب‌راهه‌ای اشاره می‌کند که متناسب با ارتفاع هرم، طول و ارتفاع آن بیشتر می‌شده است. اگر از برخی محاسبات مکانیکی چشم بپوشیم نظر لوار منطقی خواهد بود. تندترین شیبی که بتوان قطعه سنگ پنج تنی را با غلتک روی جابه‌جا کرد یک در ده است. برای اتمام مسیرهای بالایی هرم به شیب‌راهه‌ای نیاز داریم که یک و نیم کیلومتر در داخل دشت پیش رود و ارتفاع نهایی آن از گنبد کلیسای جامع سنت پول هم بیشتر شود. جالب است بدانیم تا سده‌ی نوزدهم هرم خوفو بلندترین ساختمانی بود که بشر در دنیا ساخته بود - این هرم از نظر ارتفاع و بدون استفاده از تکنولوژی عصر جدید بیش از چهار هزار سال بی‌رقیب ماند!
نظریه‌ی سومی هم در مورد چگونگی ساخت هرم عظیم خوفو مطرح است که پیتر هاجز (37)، معمار برجسته‌ی انگلیسی، آن را عرضه کرده است. او توجه فراوان و سودمندی به مشکلات جابه‌جایی افقی و عمودی اوزان و حجیم و سنگین - آن هم فقط با استفاده از غلتک و اهرم ابراز کرد. هاجز در حیاط خانه‌اش نشان داد که دو مرد با استفاده از اهرمهای بلندی که از یک طرف با زاویه‌ای کوچک روی کفشکی فلزی استوار شده‌اند به آسانی می‌توانند باری به وزن 2 تن را جابه‌جا کنند. با سراندن طرف کفشکدار دو یا چند هرم ( برحسب وزن بار ) می‌توانیم یک سر بار را بلند کنیم و چیزی را زیر آن بگذاریم. این کار را می‌توان با طرف دیگر با ر هم تکرار کرد و با استفاده از این روش بار را به سمت بالا کشاند. بدین طریق می‌توان تخته سنگ بزرگی را نسبتاً به آسانی تا ارتفاع مناسبی بالا برد. از آنجا که ساخت هرم سطح به سطح صورت می‌گرفت، هر « پله » کاملاً پهن بود و ارتفاع متوسط آن از یک متر تجاوز نمی‌کرد. از این رو، بنا بر اصل مورد نظر هاجز گروهی از کارگران همزمان سنگها را در هر چهار پهلوی هرم بالا می‌بردند و نیز چند گروه کارگر در طول هر پهلو می‌توانستند با هم کار کنند، در عین حال این امکان هم به وجود می‌آمد که با مرتفع‌تر و کم عرض‌تر شدن هرم از تعداد کارگران کاسته شود. بر مبنای این اصل وقتی هر سنگ تا سطح مناسب بالا آورده می‌شد این امکان فراهم می‌آمد که آن را به شیوه‌ی معمولی روی غلتک به محل اختصاصیش انتقال دهند. شیوه‌ی هاجز مخصوصاً با توجه به این نکته که بظاهر چندین مشکل اساسی و تدارکاتی مربوط به ساختن هرم را حل می‌کند بسیار تحسین‌انگیز است. جالب است بدانیم هرودوت در کتاب دوم تاریخ خود در این مورد می‌گوید:
پس از قرار دادن سنگهای قاعده‌ی هرم، بقیه‌ی سنگ‌ها را با کمک دستگاههایی که با الوار چوبی کوتاه ساخته شده بود به محل خود جابه‌جا می‌کرده‌اند. اولین دستگاه سنگ را از زمین تا نوک پله‌ی اول بالا می‌آورد. در اینجا دستگاه دیگری سنگ را می‌گرفت و به پله‌ی دوم منتقل می‌کرد، و در آنجا هم دستگاه سومی باز هم سنگ را به پله‌ی بالاتر می‌برد.
وقتی ساختمان قاعده‌ی هرم به اتمام می‌رسید بدنه‌ی هرم را با سنگهای آهکی نوع تورای (38) سفید و برّاق که از تپه‌های موقتام (39)، در حوالی خاور قاهره‌ی کنونی، استخراج می‌شد می‌پوشاندند. پوشش از رأس هرم رو به پایین صورت می‌گرفت، به این ترتیب که قطعات سنگ آهکی را روی « پله‌ها » قرار می‌دادند و میانشان را پر می‌کردند، سپس آنها را می‌تراشیدند و رو به پایین صاف می‌کردند تا زاویه‌ی مناسب را پیدا کند و ظاهرشان برّاق شود. تمام اهرام ( بجز هرم پلکانی ) دارای پوشش است. قسمت اعظم پوشش « هرم ساده »ی واقع در دَشور هنوز هم باقی است، زیرا این پوشش را با حفظ زاویه در بدنه‌ی هرم کار گذاشته‌اند، و به علت وزن سنگهای بالا، سنگهای پوشش پایین در جای خود استحکام یافته است، و از این رو کندن آنها برای استفاده در جای دیگر دشوار شده است. هرم خفرع در جیزه هنوز هم بخشی از پوشش سنگ آهکی خود را در رأس حفظ کرده است، اما بقیه‌ی سنگهای پوششی، مثل سنگهای پوششی اهرام خوفو و منکورع، را کنده‌اند، چون در قرون وسطا از این سنگها عمدتاً برای ابنیه‌ی قاهره استفاده شده است.
پیش از شرح ترتیبات داخلی هرم خوفو بهتر است در اینجا ابعاد اصلی آن را ذکر کنیم. زاویه‌ی شیب پهلوها 54 درجه و 54 دقیقه است که ضابطه‌ای برای ساخت هرمهای بعدی در مصر شد. ارتفاع هرم 145/75 متر بوده است، که اکنون 10 متر از رأس خود را از دست داده و ناقص شده است؛ گرچه از بین رفتن رأس و پوشش هرم از فاصله‌ی دور واقعاً مشهود نیست. هر پهلوی هرم 229 متر مربع مساحت دارد و اختلاف بلندترین و کوتاه‌ترین پهلو کمتر از 20 سانتیمتر است. این هرم مساحتی به وسعت 5/37 هکتار را پوشانده است، که، مطابق محاسبه‌ای که شده است، می‌توان کلیسای سان‌پیترو در رم، همراه با کلیساهای جامع فلورانس و میلان، به اضافه‌ی کلیسای جامع سنت پول در لندن را در آن گنجاند. محاسبه‌ی شمارش سنگهای هرم بسیار دشوار است، زیرا تعداد انبوه صخره‌های طبیعی در مرکز هرم نامعلوم است، با این حال رقم 2300000 قطعه سنگ جدا از هم و هر یک به وزن 2 تا 15 تن را ذکر کرده‌اند.

تصویر 4: منظره‌ی هرم عظیم خوفو از جنوب غربی، در پایین پهلوی جنوبی هرم موزه‌ی قایق شکلی دیده می‌شود که اکنون قایق خوفو را در خود جا داده است.
در دوران پادشاهی قدیم ساختن مدخل هرم در پهلوی شمالی آن، رو به سوی ستاره‌های قطبی، بخشی از مقررات دینی بوده است. در تمام اهرام این موضوع رعایت شده است. در این میان تنها استثنا دومین هرم جیزه ( هرم خفرع ) است که در پهلوی شمالی دارای دو مدخل است؛ یکی از آنها اندکی خارج از مرکز و حدوداً در 10 متری سطح زمین واقع است و دیگری تقریباً درست در زیر آن و در محدوده‌ی کف زمین قرار دارد. استثنای دیگر هرم ساده در دَشور است، که مدخل دوم آن بالاتر از سطح زمین در پهلوی غربی واقع است، و نیز مطابق مرسوم مدخلی هم در وجه شمالی آن دیده می‌شود. هرم خوفو هم از این امر مستثنا نیست و مدخل کوتاهی در ارتفاع هفده متری در وجه شمالی و مدخل دیگری در ارتفاع 7/5 متری در شرق نقطه‌ی مرکزی دارد. این مدخل آخری دارای چهار تخته سنگ بزرگ، در دو جفت، است که هرم‌وار روی مدخل گذاشته شده است تا از فشار سنگهای بالاتر بر مدخل بکاهد. مدخل یا حفره‌ی جدیدالاحداث درست در زیر مدخل اصلی و اندکی در سمت راست آن واقع است. طبق روایت اسلامی، مأمون خلیفه‌ی عباسی، پسر هارون‌الرّشید ( مشهور در قصه‌های هزار و یک شب ) این مدخل را در قرن نهم میلادی ایجاد کرد که به « حفره‌ی مأمون » موسوم است. مأمون بر اساس شایعات پیشین برای دستیابی به گنجینه‌ای که می‌گفتند هنوز هم در داخل هرم موجود است این مدخل را به وجود آورد اما چیزی نیافت و تلاشش بیهوده ماند. بنابر روایات عربی، در آنجا جوجه خروس و زمرد سبزی به بزرگی تخم سیمرغ پیدا شده است، لکن دانش ما در خصوص دفن اشیاء همراه اموات در مقابر سلطنتی پادشاهی قدیم منکر چنین موضوعی است. سارقان گورهای مصر باستان ورود به مقابر و غارت آنها را با دقت بسیار انجام داده‌اند و گمان می‌رود این سرقتها در خلال فروپاشی حکومت مرکزی در اولین دوره‌ی فترت ( سلسله‌های هفتم تا دهم ) صورت گرفته باشد.

تصویر 5: مدخل قدیمی در بالا و در نمای شمالی هرم خوفو، حفره مأمون که اکنون مورد استفاده سیاحان است اندکی در پایین و سمت راست مدخل قدیمی دیده می‌شود.
بازبینی مقطع هرم خوفو بی‌درنگ نشان می‌دهد که نقشه‌ی هرم در طول ساخت، دست کم سه بار، دچار تغییر شده است. این هرم در مقایسه با تمام اهرام پادشاهی قدیم راهروهای درونی و اتاقهای بیشتری دارد. به نظر می‌رسد نقشه‌ی اصلی شامل یک راهرو سرازیر از مدخل به سوی اتاق دفن - واقع در مرکز و زیر سطح زمین - بوده است. در نقشه‌های قبلی در میدوم و در هر دو هرم واقع در دشور، که بعداً نیز خفرع از روی آنها ساخته شده است، همین راهرو سرازیر را مشاهده می‌کنیم. به هر حال، این اتاق دفن در هرم خوفو ناتمام مانده است و به جای آن راهرو سر بالای دیگری ساخته‌اند که به اتاقی که در ارتفاع بالاتری در بدنه‌ی هرم قرار دارد منتهی شده است و نسبت به رأس هرم، بیشتر به سمت مرکز متمایل است. این راهرو هم ناتمام مانده است و امروزه در محاورات مردم به اشتباه به « اتاق دفن ملکه » موسوم شده است. تغییر سوم در نقشه را باید تغییر پر زرق و برق‌تری نامید که با ساختن یک تالار جدید آغاز می‌شود؛ این تالار در ارتفاع بالا و در قلب هرم ساخته شد و از همانجایی آغاز می‌شود که راهرو سر بالا به پایین می‌رسد و محل تقاطع راهرویی است که به « اتاق دفن ملکه » منتهی می‌شود. این بخش را تالار اعظم می‌گویند، که در واقع در تمام جنبه‌ها واجد معنی خود است؛ و 47 متر طول و 8/5 متر ارتفاع دارد. دیوارهای براق سنگ آهکی آن ابتدا دو متر به طور عمودی بالا آمده و سپس هفت مسیر بعدی آن بتدریج به سوی داخل میل کرده و پیشامدگی طاق را تشکیل داده است؛ چنین طاقی در معماری دوران پادشاهی قدیم حیرت‌آور و بی‌نظیر است. سقف طاق در بالا فقط یک تخته سنگ است که عرض آن کمی بیشتر از یک متر است. همان‌طور که در سطرهای زیر خواهیم دید، در ساختن تالار اعظم نقش دومی هم مدّ نظر بوده است.

تصویر 6: مقطع هرم خوفو در جهت غرب 1- مدخل پهلوی شمالی و راهرو سراشیب 2- اتاق ناتمام که بدواً برای تدفین پیش بینی شده بود. 3- راهروی سربالا 4- تالار اعظم 5- « اتاق دفن ملکه » 6- شکاف تهویه که از اتاق تدفین شاه به سطح خارجی هرم منتهی می‌شود. 7- شکاف خروجی که کارگران بعد از اتمام تدفین از آنجا خارج می‌شدند 8- اتاق تدفین پادشاه، مقایسه ارتفاع ستون یادمان نلسن در میدان ترافالگار، لندن، با ارتفاع هرم خوفو، برای مقایسه‌ی بلندی هر دو بناست.

تصویر 7: منظر تالار اعظم در هرم خوفو از جهت پایین به بالا. نور چراغ، مدخلِ معبر منتهی به اتاق تدفین فرعون را روشن کرده است. به شکافهای محل الوارهای حجیم در لبه‌های دیوار و راهی که با کمک آن سنگهای دیوار را به جلو روی همدیگر حرکت داده‌اند تا در انتها پیشامدگی طاق را شکل دهد توجه کنید.
در رأس تالار اعظم معبری کوتاه و کم ارتفاع با سه بریدگی در سقف دیده می‌شود که در گذشته درپوشهایی از جنس سنگ خارا را در خود جای می‌داده و مدخل ورودی به راهرو و اتاق تدفین انتهای آن را می‌بسته است. این معبر کم ارتفاع به گوشه‌ی شمال شرقی اتاق تدفین فرعون منتهی می‌شود. اتاق تدفین از قطعات سنگ خارای حجیم و برّاق و در حد متعادل به نسبت 2 به 1- 10/58 متر در 5/29 متر - ساخته شده است. ارتفاع آن تا سقف که مسطح است به 5/87 متر می‌رسد و شامل 9 تخته سنگ حجیم، مجموعاً به وزن حدود 400 تن، است. در بالای سقف اتاق دفن فرعون ردیفی از پنج اتاق فرعی، در اصطلاح معماری « دور دزد »، دیده می‌شود، که سقف همگی مسطح است، بجز مرتفع‌ترین اتاق که شیب سقف است. تراش سنگ اتاقها خشن است و بر تعدادی از آنها هنوز هم نشانه‌ی تراش به رنگ قرمز مایل به زرد، از جمله نام خوفو، به چشم می‌خورد.
در منتهی‌الیه غرب اتاق دفن، در کف اتاق و اندکی دورتر از دیوار، تابوت سنگی بزرگ پر هیبتی با دیواره‌های بلند و صاف از جنس سنگ خارای سیاه دیده می‌شود که فاقد سرپوش است و در قسمت بالای گوشه‌ی جنوب شرقی بخش بزرگی از آن کنده شده است. تابوت را از یک قطعه سنگ خارای سیاه تراشیده و داخل آن را حفر کرده‌اند، هنوز هم می‌توان علایم بریدگی را بر آن مشاهده کرد. اگر به تابوت حتی با کف دست ضربت زده شود، با وجود گوشه‌ی شکسته‌اش باز هم صدایی شبیه زنگ از آن برمی‌خیزد. زمانی که پیتری در سال 1880-1882 هرم را بررسی کرد پی‌برد که تابوت قریب 2/5 متر عریض‌تر از مدخل منتهی به راهرو سربالاست. از این رو، امکان نداشته است که تابوت را از طریق این راهرو به اتاق دفن انتقال داده باشند بلکه می‌بایست پیش از بستن سقف اتاق دفن فرعون تابوت را در آنجا می‌گذاشتند. در واقع، این تابوت شایسته‌ی لقب اولین نمونه‌ی شیء درونی ساخت دنیاست.

تصویر 8: تابوت سنگی از جنس خارای سیاه در گوشه‌ی غربی اتاق دفن فرعون.
از خصوصیات دیگر مقبره، دو « شکاف تهویه » است که در دیوارهای شمالی و جنوبی مقبره تعبیه شده است، و هر دو از ارتفاع یک متری کف مقبره آغاز می‌شود و از بدنه‌ی حجیم هرم تا سطح بیرونی راه پیدا می‌کند. هدف اصلی از ایجاد آنها نامعلوم است اما می‌گویند این شکافها، طبق رسوم دینی و ضروری دوران پادشاهی قدیم، در اصل برای تعیین جهت ستارگان قطبی بوده است، و، از آنجا که دیگر چنین چیزی امکان ندارد، اکنون باید این نکته را پذیرفت که محور زمین از زمان ساخت اهرام تاکنون تغییر کرده است. نمی‌توان این تغییر را از نظر اخترشناسی ثابت کرد و از این رو نقش واقعی شکافهای تهویه همچنان مبهم می‌ماند.
پیشتر گفتیم که تالار اعظم نقش دومی هم داشته است. تالار مکانی بوده که سنگهای خارای حجیم را برای درپوش در آنجا انبار می‌کردند تا پس از تدفین فرعون با استفاده از آنها راهروی سراشیب را ببندند. این سنگها بسیار حجیم بود و بجز تالار در جای دیگری نمی‌شد آنها را انبار کرد. شواهد نشان می‌دهد سنگها را روی شاه تیرهای متقاطع چوبی و بالاتر از کف تالار می‌گذاشته‌اند تا تشییع کنندگان بتوانند هنگام دفن فرعون آنها را جابه‌جا کنند. گمان می‌رود متعاقب آن کاهنان از مقبره بیرون می‌آمده‌اند و گروهی از کارگران را باقی می‌گذاشته‌اند که الوارها را بکشند و بگذارند سنگهای خارا رو به پایین بلغزند تا راهرو سراشیب بسته شود. البته با این عمل کارگران پشت درپوشهای داخلی هرم، در پهلوی مقبره، محبوس می‌شدند. اما راه فراری پیش‌بینی شده بود، زیرا ماندن کارگران در داخل مقبره در دوران پادشاهی قدیم مرسوم نبوده است. راه فرار از مسیر باریکی می‌گذشت که از زیر تخته‌سنگ در راهرو بالا در رأس تالار اعظم شروع می‌شد، و از بدنه‌ی هرم رو به پایین عبور می‌کرده و از زیر راهرو پایین سر برمی‌آورد ( شکل 6 ). کارگران بعد از فرار تالار پشت سر خود را می‌بستند و سپس معبر منتهی به سطح بیرونی و مدخل هرم را نیز مسدود می‌کردند. به رغم همه‌ی این اقدامهای احتیاطی باز هم سارقان در عهد باستان، احتمالاً در حدود سده‌ی بیست و سوم قبل از میلاد، مقبره‌ها را غارت کردند. آنچنان که از توصیفهای نویسندگان دوران کلاسیک پیداست هرم خوفو در اواخر دوره‌ی باستان باز شده است، اما بعداً مدخل ورودی در زیر انبوه خرده‌سنگها گم گشته است و مأمون در سده‌ی نهم میلادی ناگزیر شده است در آن مدخل دیگری به زور ایجاد کند.
زمانی که هرودوت - از مردم هالیکارناسوس و موسوم به « پدر تاریخ » - در واسط سده‌ی پنجم قبل از میلاد به سیاحت مصر رفت، دو هزار سال از عمر هرم خوفو می‌گذشت. او درباره‌ی بسیاری از یادمانهای باستان توصیفهایی به جا گذاشته است که برخی مستند به مشاهدات شخصی خود، و بعضی هم از روایات دست دومی است که دیگران به او گفته‌اند. در مورد هرم خوفو نوشته است:
کتیبه‌ای به الفبای مصری بر هرم نقش است که مقدار تربچه و پیاز و سیر مصرفی کارگرانی که هرم را ساخته‌اند در آن ثبت است؛ و کاملاً به خاطر دارم مترجمی که آن را برایم می‌خواند به من گفت هزینه‌ی این مواد خوراکی 1600 تالان نقره [ چیزی بیشتر از 5 میلیون پوند به قیمت کنونی نقره ] بوده است. اگر این ثبت و ضبط صحیح باشد فکر کنید چه مبلغ هنگفتی صرف ابزارهای آهنی مورد استفاده شده است [ نقل عینی: لازم است بیفزاییم پیش از سلسله‌ی هجدهم تا دوران روم در مصر آهن موجود نبوده یا بسیار اندک بوده است مثلاً خنجری با تیغه‌ی آهنی و معدودی طلسم کوچک آهنی در مقبره‌ی توت عنخ‌آمون یافت شده است]، همچنین فکر کنید، با توجه به طول زمان ساخت هرم، چقدر هزینه‌ی تغذیه و لباس کارگران شده است.
هرودوت می‌گوید ساخت جاده ده سال و ساخت هرم بیست سال زمان لازم داشته است. تعداد کارگران 100000 نفر بوده است. تا آنجا که می‌دانیم، خوفو عملاً بیست و سه سال حکومت کرده است. آشکار است هرودوت در برخی از موارد در ثبت تمام آنچه به او گفته‌اند قدری زود باور بوده است، با این حال امروزه هم بسیاری از راهنماهای سیاحان که در دشت جیزه کار می‌کنند به همین نسبت میل بدان دارند تا حکایات مشابهی برای سیاحان شکاک بازگو کنند.
دیودوروس سیسیلی (40) ( متوفا بعد از 21 قبل از میلاد ) در اثر خود موسوم به کتابخانه‌ی تاریخی ( کتاب اول، بند 63 ) نوشته است:
پادشاه هشتم، خمیس ( یعنی خئوپس / خوفو ) در ممفیس پنجاه سال سلطنت کرد و سه تا از بزرگترین هرمها را، که در زمره‌ی عجایب هفتگانه دنیا به شمار می‌روند، ساخت. این اهرام که در جانب بخشی از مصر، رو به لیبی، بنا شده‌اند در فاصله‌ی 120 اِستادی (41) [ حدود 20 کیلومتری ] از ممفیس و 45 اِستادی [ حدود 8 کیلومتری ] از نیل قرار دارند؛ عظمت ساختمانشان و مهارتی که در ساخت آنها به کار رفته است بیننده را در تعجیب و حیرت فرو می‌برد.
... گرچه به گفته‌ی برخی بیش از هزار سال، و به نوشته‌ی بعضی بیش از 3400 سال از عمر آنها می‌گذرد، امروزه سنگها همچنان پابرجا مانده است و موقعیت اصلی خود را محفوظ داشته‌اند و تمام ساختمان بدون خرابی باقی مانده است.
دیودوروس می‌گوید 360000 نفر به کار گرفته شده‌اند و ساختمان هرم در ظرف بیست سال تکمیل شده است.
استرابون (42) ( حدود 64 ق م - 21 میلادی ) در جغرافیای خود ( کتاب 17، بند 33 ) چند نکته را به این موضوع افزوده است:
از مقبره‌های پادشاهان، سه تای آنها در خور توجه است؛ حتی دو مقبره از آنها در زمره‌ی عجایب هفتگانه‌ی دنیا قرار دارند، چون از نظر ارتفاع [ حدود 190 متر ] نوعی استادیوم به شمار می‌روند... یکی از آنها قدری از دیگری بزرگتر است. تقریباً در بالا و حدوداً در وسط پهلوهای هرم، سنگی وجود دارد که قابل جابه‌جا شدن است، و اگر آن را بلند کنید راهرو شیبداری که به طاق ختم می‌شود به چشم می‌خورد.
نکته‌ی جالب در نوشته‌ی استرابون اشاره‌ی او به درِ متحرک است که می‌توان آن را بلند کرد. تصور می‌شود مدخل اصلی که در رویه‌ی هرم از جنس سنگهای آهکی تورا تعبیه شده بود چنان پنهان و با بقیه‌ی رویه همرنگ بود که یافتن آن دشوار به نظر می‌رسید. زمانی که نویسندگان عهد کلاسیک (43) هرم را دیده بودند رویه‌ی آن همچنان تا حد زیادی دست نخورده باقی مانده بود. اما چند قرن بعد، در قرون وسطا، از سنگهای رویه در ساختن شهر قاهره استفاده شده است.
هرم خوفو و دو هرم بعدی عظیم مجاور آن که در حاشیه‌ی صحرای لیبی سر بر آسمان کشیده‌اند وقتی ساخته شدند هر یک نام رسمی خود را داشتند: « خوفو به معنای کسی است که به افق تعلق دارد » و « خفرع یعنی بزرگ » و « منکورع یعنی ملکوتی ». از زمانهای باستان تا سده‌ی نوزدهم همیشه تصور می‌شد که دومین هرم، متعلق به خفرع، بنایی است یک‌پارچه که آرایش درونی ندارد. اما مصرشناسی ایتالیایی جیووانی باتیستا بلزونی (44) در دوم مارس سال 1818 بر چنین تصوری خط بطلان کشید؛ او مدخل بالایی هرم را در ضلع شمالی کشف کرد و به اتاق دفن راه یافت؛ نیازی به گفتن نیست که در اوایل عهد باستان به این مقبره دستبرد زده بودند. سرهنگ هوارد ویز (45) و جان پرینگ (46) در دهه‌ی 1830 به کندوکاو سومین هرم، هرم منکورع، پرداختند و در حین کار تابوتی سنگی پیدا کردند که با « سردر کاخ » تزیین شده بود ( و این تنها تابوتی است که در میان تابوتهای سه هرم جیزه مزین بوده است ). در نظر داشتند این تابوت را از لگهورن با کشتی به انگلستان حمل کنند اما در بین راه با غرق شدن کشتی تابوت هم از دست رفت. همزمان با آن تابوتی چوبی، شبیه به هیکل انسان، نیز یافتند که گرچه اصل نبود، به اواخر عصر سائیتی تعلق داشت که با دقت ساخته شده بود. ( احتمال دارد تابوت سنگی غرق شده هم از این نوع بوده باشد )؛ تابوت چوبی اخیر که جداگانه حمل شده بود به انگلستان رسید و اکنون در موزه‌ی بریتانیا موجود است.
اهرام جیزه همواره به دلیل عظمت و صلابت و تقریباً انزوای خود علاقه و کنجکاوی انسان را برانگیخته‌اند. از آنها اغلب با نامهای « کوههای فراعنه » و نیز « انبارهای غله‌ی یوسف، پیامبر » یاد کرده‌اند. زمانی هم در قرون وسطا جداً تصور می‌شد که اهرام با [ حضرت ] یوسف مرتبط‌اند؛ اما اکنون می‌دانیم ترتیبات داخلی اهرام قطعاً مناسب انبار کردن غله به اندازه‌ی کافی نبوده است تا از شدت قحطی هفت ساله بکاهد.
با تهاجم سال 1798 فرانسه به مصر بار دیگر اهرام جیزه به صحنه‌ی تاریخ کشانده شد. ارتش فرانسه در بیست و یکم ژوئیه‌ی همین سال در حومه‌ی قاهره ارتش ممالیک (47) را بسختی شکست داد. معمولاً این جنگ را نبرد اهرام می‌نامند، لکن میدان واقعی نبرد در اِمبابا (48)، حدود 15 کیلومتر دور از اهرام، بوده است. تابلو معروف لیونه (49) در ورسای (50) درست اهرام را در افق دور نشان می‌دهد. مدالهای فرانسوی که به یاد این نبرد ساخته شد ناپلئون را اندکی قبل از شروع این جنگ خونین نشان می‌دهد که در سایه‌ی اهرام ایستاده یا سوار بر اسب با حرارت تمام خطاب به لشکریان سخن می‌گوید. بوضوح می‌توان توصیه‌ی او را به سربازانش که بر مدالها منقوش است چنین خواند: « سربازان! از فراز این اهرام چهل قرن زمان بر ما می‌نگرد ». ناپلئون که از حس تاریخی برخوردار بود گویی اندازه‌ی عمر اهرام به او الهام شده بود، چون در آن زمان کسی اندازه‌ی عمر اهرام را نمی‌دانست - چهل قرن یا چهار هزار سال حدس او به تاریخی در حدود 2200 قبل از میلاد می‌رسد و اکنون مشخص شده است که هرم خوفو در حدود سال 2560 قبل از میلاد ساخته شده است. بر اساس سرگذشت این جنگ، ناپلئون بعد از پیروزی در پای هرم خوفو نشست و در سایه‌ی آن استراحت کرد و در همان حال تعدادی از افسران جوان و پرتحرک او به بالای هرم صعود کردند. وقتی افسران پایین آمدند ناپلئون از آنان استقبال کرد و اطلاع داد که بر اساس محاسبه‌ای که خود وی انجام داده است می‌توان با استفاده از سنگهای اهرام سه گانه دیواری به ارتفاع سه متر و ضخامت سی سانتیمتر به دور فرانسه کشید. مونژ (51)، ریاضیدان عضو هیئت دانشمندان همراه ارتش ناپلئون - هیئتی که تحت ریاست بارون ویوان دنون (52) قرار داشت - صحت این محاسبه را تأیید کرد.

تصویر 9: مدال مفرغی فرانسوی به یاد نبرد اهرام در بیست و یکم ژوئیه‌ی 1798 ( تاریخ بیست و پنجم ژوئیه‌ی منقوش بر مدال اشتباه است ). ناپلئون در حال تشویق سربازانش قبل از درگیری با ارتش ممالیک دیده می‌شود. ( مجموعه‌ی شخصی مؤلف )
از نظر بسیاری از دانشمندان مصرشناس، بنای هرم عظیم خوفو صرفاً برای اینکه جایگاهی برای مقبره‌ی وی باشد صورت نگرفته است، بلکه جنبه‌ی مهم دیگری هم مورد نظر بود است. بنابر نظر دانشمندان مذکور این هرم عظیم کلید تاریخ گذشته و آینده‌ی دنیاست، رازی استکه در اسطوره‌ی « اینج هرمی »(53)، مقیاس اندازه‌گیری طول - ذراع (54) - در مصر باستان، از چشم عموم پنهان مانده است. چارلز پیازی اسمیت (55)، از اخترشناسان پیشین سلطنتی اسکاتلند، پدر این نظریه سازیهای عجیب و غریب بود، وی بعد از نقشه‌برداری از اهرام نظریه‌های خود را با عنوان میراثمان در هرم عظیم (56)(1864) منتشر ساخت. اسمیت اساساً می‌گوید اگر اندازه‌گیریهای خاصی از هرم را به « اینچ هرمی » یا « ذراع سلطنتی » تقسیم کنیم به زمانهای تاریخی ماقبل ساخت هرم می‌رسیم؛ وی معتقد است به این وسیله می‌توان حوادث هزار سال آینده را نیز پیش‌بینی کرد. ذکر دو مثال برای نشان دادن این موضوع کافی است. اول، اگر به طور فرضی خط پوشش بیرونی هرم را تا زیر سطح زمین امتداد دهیم، و نیز این کار را در مورد خط راهرو سربالا انجام دهیم، می‌بینیم عاقبت یکدیگر را قطع می‌کنند. اگر این ساخت را به « اینچ هرمی » تقسیم کنیم، به تاریخ 4004 قبل از میلاد می‌رسیم، که این رقم نظر جیمز آثسر (57)، اسقف اعظم آرما (58)، را در مورد تکوین دنیا تأیید می‌کند - سال تکوین دنیا در نوشته‌های لاتینی سال 1650 و در نوشته‌های انگلیسی سال 1658 بوده است. در واقع، اسقف اعظم تاریخ دقیق آن را بیست و دوم اکتبر سال 4004 قبل از میلاد ذکر می‌کند. سالها این تاریخ به عنوان یادداشتی بر حواشی نسخ انجیل صحیح به چاپ می‌رسید. دومین مثال به نقش پیشگویانه‌ی هرم مربوط است: اگر فاصله‌ی مدخل هرم را از مسیر راهرو رو به بالا تا حد تالار اعظم و تا نقطه‌ای در مدخل راهرو منتهی به مقبره‌ی فرعون، جایی که علامتی بر سنگ خارای دیوار دیده می‌شود، اندازه بگیریم، و باز هم آن را بر « اینچ هرمی » تقسیم کنیم، به رقم 1914- سال آغاز جنگ جهانی اول - می‌رسیم که در ذهن بسیاری از مردم یادآور آرماگدن (59)، صحنه‌ی نبرد نهایی میان خوبی و بدی در پایان جهان، در انجیل است. کار اسمیت توجه بسیاری را به خود جلب کرد، و هنوز هم می‌کند؛ اسرار هرم عظیم (60) (1971) اثر پیترتامکینز (61) تازه‌ترین کتابی است که بر اساس این نظریه‌ها منتشر شده است. مصرشناسان به طرفداران نظریه‌های « اینچ هرمی » « آدمهای عجیب و غریب هرم » (62) نام داده‌اند.
عجیب اینکه به دلیل نظریه‌های پیازی اسمیت بود که اولین اکتشاف مفصل و دقیق از هرم خوفو صورت گرفت. فیلندرز پیتری، پدر ویلیام پیتری، بیش از دیگران به اظهارات اسمیت علاقه نشان داد و تصمیم گرفت در معیت پسرش به مصر سفر کند تا به اتفاق هم و با بیشترین دقت ممکن هرم خوفو را اندازه بگیرند و صحت نظریه‌های اسمیت را ثابت کنند. اما در عمل پدر نتوانست سفر کند و کار را به پسر خود، ویلیام ماتیو فلیندرز پیتری جوان، واگذار کرد تا با ابزارها مساحی کامل آن را انجام دهد. بسیاری از این ابزارها دست‌ساز بود، زیرا پدر و پسر علاقه فراوانی به ریاضی داشتند و قبلاً تعدادی از آثار ماقبل تاریخی بریتانیا را اندازه‌گیری و جدول‌بندی کرده بودند. پیتری در دسامبر 1880 به مصر رفت و کار را آغاز کرد. پیتری با قد دراز خود با ابزارهای مساحیش به این طرف و آن طرف شلنگ برمی‌داشت، و وقتی پی برد کار در معبرهای داخلی به علت هوای گرم دشوار است، ناگزیر شد فقط زیرپوش صورتی به تن کند؛ از این رو هیئت ظاهریش بیش از پیش مضحک شد.
اثر پیتری با عنوان اهرام و معابد جیزه (63) منتشره به سال 1883، نه تنها صحت نظریه‌های پیازی اسمیت را ثابت نکرد، بلکه بر اساس اندازه‌گیریهای دقیق، که اعتبار به اصطلاح محاسبات اسمیت را رد می‌کرد، بطلان نظریه‌های او را کاملاً به اثبات رساند. به رغم تجهیزات مساحی ابتدایی مورد استفاده پیتری، آزمایشهای بعدی درستی محاسبات او را به نحو جالبی ثابت کرد. حتی وقتی ج. ه. کول (64) در سال 1925 با استفاده از ابزارهای جدید متعلق به دولت کار مساحی را انجام داد، فقط بندرت اختلافی در محاسبات پیتری مشاهده کرد.
از علاقه‌ی مردم به اهرام جیزه هیچگاه کاسته نشده است و در دهه‌ی 1960 نیز گروهی از دانشگاه برکلی در کالیفرنیا در مقبره‌ی خفرع تجهیزات بسیار حساس کامپیوتری نصب کردند تا با اندازه‌گیری پرتوهای عبور کننده‌ی معینی از بدنه‌ی جسیم هرم، و نتایج تصویر کامپیوتری ثبت شده، بفهمند آیا اتاق کشف نشده‌ای در هرم وجود دارد یا خیر. نتیجه‌ی این کار منفی بود. در سپتامبر 1986 تشکیلات عتیقات مصر به گروه فرانسوی اجازه داد تا با استفاده از مته‌های پرسرعت در نقاط معینی از راهروهای هرم خوفو سوراخهای عمیقی تا پشت برخی از تخته سنگها حفر کنند تا ببینند آیا اتاقهای پنهانی در آن وجود دارد یا خیر. اما تا زمان تحریر این کتاب [ 1988 ] هنوز چیزی پیدا نکرده‌اند.
هرم خوفو هنوز هم رازی با خود دارد که بیرونی است و نه درونی. در ماه مه 1954 باستان‌شناس جوان مصری، کمال‌المالخ، مأمور شد تا پهلوی جنوبی هرم را از خرده سنگها پاک کند. او در آنجا رشته‌ای مرکب از 41 تخته سنگ بزرگ از جنس سنگ آهک تورا پیدا کرد که به یکدیگر محکم شده بود. این سنگها گودالی به طول 30 متر، حفر شده در بستر سنگی، را پوشانده بود. لبه‌ی گودال چنان سنگچین شده بود که بکلی جلو نفوذ هوا به دورن گودال را می‌گرفت. در درون گودال، که تا حدی خراب شده بد، قایق سالمی از جنس چوب و متعلق به مصر باستان کشف شد که بیش از ده متر از طول حفره را پر نکرده بود؛ این قایق که از 1274 قطعه چوب و بدون استفاده از میخ آهنی ساخته شده کاملاً سالم مانده است. باستان شناسان قبل از این کشف از وجود چند هرم با حفره‌ی دارای قایق اطلاع داشتند - مثلاً سه نمونه از آنها در جوار هرم خوفو قرار دارد - اما سارقان در عهد باستان به تمام این حفره‌ها دستبرد زده بودند و با گذشت زمان قایقهای داخل آنها نیز از بین رفته بود. وجود قایق بخش مهمی از مراسم تدفین بوده است و جزئی از اشیاء همراه فرعون متوفا برای استفاده در آن دنیا به شمار می‌رفته است. گاهی آنها را قایقهای تدفینی و گاهی هم قایقهای خورشیدی می‌نامند - در مصر باستان می‌پنداشته‌اند که دست کم دو قایق از این قایقها، زمانی که فرعون در حیات پس از مرگ به هنگام روز با خدای خورشید سفر می‌کند و در 12 ساعت طول شب هم به سفر خود در زیر زمین ادامه می‌دهد، در خدمت او خواهد بود.

تصویر10: عکسی از فراز هرم خوفو، به سوی پهلوی جنوبی آن ( در سال 1963 ) که حفره‌های جای قایق خوفو را نشان می‌دهد. درست در آن طرف هرم و در سمت راست، حفره‌ای رو باز با لبه‌های سنگچین و محل قایق کشف شده را می‌بینیم. این قایق اکنون در موزه‌ی قایق نگاه‌داری می‌شود.
شواهد نشان می‌دهد که قایق خوفو دست کم یک بار در آب شناور بوده است ( قایق مال خوفوست، چون نوشته‌ی روی سنگهای سرپوش نشان می‌دهد که پسر و جانشین او، رجف (65)، کار تدفین پدر را انجام داده است ). گمان می‌رود از قایق برای حمل جسد مومیایی خوفو در آخرین سفرش بر رود نیل تا کنار جاده منتهی به دشت جیزه استفاده شده است. بعد از چند سال پژوهش دقیق، عمدتاً زیر نظر حاج احمد یوسف، سرانجام این قایق بدقت بازسازی شد و در مارس 1982 در موزه‌ی خاص خود که به شکل قایق طراحی شده است در معرض بازدید عموم قرار گرفت. در انیجا نه تها قایق را به طرزی باشکوه در معرض دید قرار داده‌اند بلکه حفره‌ی اصلی هم، جایی که قایق در آنجا پیدا شد، به صورت بخشی از خود موزه درآمده است.
آیا هنوز هم رازهای کشف نشده‌ای در هرم خوفو وجود دارد؟ اکنون درست در پشت و در ورای حفره‌ای که در آن قایق اول پیدا شده رشته‌ی دیگری از سنگهای سرپوشِ روی حفره‌ای مشاهده می‌کنیم. دلایل محکمی نشان می‌دهد که قایق مشابهی در آن مدفون است. چون قایق مکشوفه از نوع پارویی است و کابین آن در وسط قرار دارد، به احتمال زیاد قایق دوم و مدفون در حفره از نوع بادبانی خواهد بود. نمونه‌ی قایقهای چوبی یافت شده در مقابر پادشاهی وسطا، و نیز کشتیهایی که در نقوش برجسته و متعلق به پادشاهی قدیم دیده شده است، دو نوع قایق را نشان می‌دهد - یکی پارویی در جهت مسیر آب همراه با جریان شمالی، و دیگری بادبانی برای راندن برخلاف جریان آب که این قایق را باد مداوم از شمال به جلو می‌رانده است.
هرم خوفو واقعاً یکی از عجایب دنیای باستان است - و نیز قدیمی‌ترین آنها - و یکتا اثر عمده‌ای است که تاکنون دوام آورده، و همواره نیز تأثیری پرشور بر ذهن بشریت باقی گذاشته است. ضرب‌المثلی عربی تأثیر آن را در این جمله خلاصه کرده است: « انسان از زمان می‌ترسد، و زمان از اهرام ».

پی‌نوشت‌ها:

1- khufu.
2- manetho.
3- cheops.
4- sebennytus.
5-ma at، از خدایان مؤنث مصری و مظهر راستی است؛ بنا به اساطیر مصر او در روز داوری کنار تالار بزرگی می‌ایستد و قلبهای اموات را با پر مرغی می‌سنجد.- م.
6- Hyksos.
7- Thebes.
8- Saite Dynasty.
9- Nectanebo II.
10- Ptolemaic.
11- Luxor.
12- Meretseger.
13- Abydos، یا عربه، نام شهر کهنی بوده است.- م.
14- Osiris.
15- Saqqara.
16- Memphis.
17- Menes.
18- Narmer.
19- Sir Flinders petrie.
20- W. B. Emery.
21- Herneit.
22- Zoser.
23- Imhotep.
24- Sekhemkhet.
25- Huni.
26- Meydum.
27- Sneferu.
28- Dahshur، نزدیک ممفیس قرار دارد.
29- Kurt Mendelsson.
30- Re.
31- Heliopolis.
32- Benu، پرنده‌ای شبیه مرغ ماهیخوار که تجسم رع بوده و نزد اوزیریس خدای مصریان مقدس محسوب می‌شده است.- م.
33- Unas.
34- Khafa(chephren)
35- Menkaura (Mykerinus(.
36- Jean - Philippe Lauer.
37- Peter Hodges.
38- Turo.
39- Moqqatam Hills.
40- Diodorus Siculus، مورخ یونانی در زمان حکومت آوگوستوس بر روم.- م.
41- Stadia.
42- Strabo، جغرافیدان یونانی که در کتاب خود اقوام و کشورهایی را توصیف می‌کند که یونانیان می‌شناختند.- م.
43- بیشتر به دوران یونان و روم باستان، بالاخص در رابطه با هنرها، گفته می‌شود.- م.
44-Giovanni Battista Belzoni.
45- Howard Vyse.
46- John Perring.
47- Mamelukes.
48- Embaba.
49- Lejeune.
50- Versailles.
51- Monge.
52- Vivant Denon.
53- Pyramid inch.
54- cubit. ذراع یا ارج، طولی است معادل آرنج تا نوک انگشت سوم.- م.
55- Charles piazzi Smyth.
56- Our Inheritance in the Creat Pyramid.
57-James Ussher.
58- Armagh.
59- Armageddon.
60- Secrets of the Creat Pyramid.
61- Peter Tomkins.
62- Pyramid cranks.
63- The Pyramids and Temples of Giz.
64- J. H. Cole.
65- Redjedef.

کتابشناسی
Edwards, I. E. S., The Pyramids of Egypt, Ist edn. London, 1947. and many subsequent.
Jenkins. N., The Boat Beneath the pyramid: cheop s Royal ship, London 1980.
Mendelssohn. K., The Riddle of the Pyramids, London, 1974.
Petrie. W. M. F., The Pyramids and Temples of Giza, London, 1883.

منبع مقاله :
کلیتن، پیتر؛ پرایس، مارتین؛(1392)، عجایب هفتگانه در دنیای باستان، ترجمه‌ی محمّدحسین آریا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم.